یک جاده متروکه
با تنی زخم خورده
حیران میان درندگان
زنی
در جستجوی خودش
《آه این درون بی نهایت من》
◾️
《 تو ؟》
《کودکی ات .》
《این همه عشق ؟》
《هنوز بی واسطه جهان را می بینم 》
- ۰ نظر
- ۰۴ دی ۹۹ ، ۱۲:۳۴
یک جاده متروکه
با تنی زخم خورده
حیران میان درندگان
زنی
در جستجوی خودش
《آه این درون بی نهایت من》
◾️
《 تو ؟》
《کودکی ات .》
《این همه عشق ؟》
《هنوز بی واسطه جهان را می بینم 》
به مسلخ می رود یک طفل با جرم مسلمانی
کجایی جارچی گویا خبرها را نمیخوانی
تبر افتاده امشب روی دوش ابن ملجمها
بر اسماعیل و هاجر نیز بستند آب زمزم را
خبر تلخ است نزدیک است مثل اشکها شور است
خبر از هند آوردند مادر زنده در گور است
خبر گویا نه چندان دور از آن سوی پرچین است
که سرفصلش خبر از قبرهای تنگ و تلقین است
چگونه با چنین اخبار تلخی برنمی تابی
مسلمانی مگر جغرافیا دارد که در خوابی؟
فقط یک بار نخ را از لب خاموش خود بردار
فقط یک بار دیگر پنبه را از گوش خود بردار